اخبار و اطلاع رساني نمایش نسخه اصلی

برای نوآوری درعرصه هنر به ویژه، در زمینه موسیقی عوامل زیادی لازم است

شما از جمله هنرمندانی هستید که معتقدید برای نوآوری درعرصه هنر به ویژه، در زمینه موسیقی عوامل زیادی لازم است.با این حال،آیا فکرمی کنید در حال حال حاضر چنین عواملی در آثار موسیقایی فراهم شده است یا نه؟

557

شما از جمله هنرمندانی هستید که معتقدید برای نوآوری درعرصه هنر به ویژه، در زمینه موسیقی عوامل زیادی لازم است.با این حال،آیا فکرمی کنید در حال حال حاضر چنین عواملی در آثار موسیقایی فراهم شده است یا نه؟
ببینید،هیچ کس نمی تواند به این پرسش،پاسخ بدهد.منظورم پاسخی قطعی است.نوآوری چیزی نیست که به اصطلاح ،خود شخص راسا از تاریخ مشخصی اقدام به انجام آن کند.بلکه،ضرورت های اجتماعی ونیازهای جامعه است موجب آن می شود که نوآوری یا پدیده هایی از این دست در آثار هنرمندی که در ارتباط مستقیم با جامعه و مردم ودرک عمیق نیاز های آنها ست جوانه بزند رشد کند و تکوینیابد.بنابراین،نوآوری امری است که حاصل ارتباط مستقیم هنرمند و جامعه و درک و برداشت وی از این نیاز هاست.
تعریف شما از نواوری چیست؟
مناسبات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه و به دیگر سخن ساختار های زیر بنایی جوامع و جامعه ی ما نسبت به سال های گذشته بسیار متفاوت شده است.بنابراین،روبناهای فرهنگی نیز به رفرم و تغییر و به روز شدن دارد که این خود می تواند در مواردی به نوآوری نیز بیانجامد.یعنی همگام با تغییر و تحول زیربناها و زیرساخت های اجتماعی و روابط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و ....،ناگزیر می شویم که روبناهای فرهنگی مان را نیز به تناسب تغییر این زیرساخت ها،متحول کنیم که همان طور که اشاره کردم این خود به ابداع و نوآوری و اصولا به وجود آوردن فضاهایی منجر می شود که گاه از آن به عنوان نوآوری نام برده می شود.
پس نوآوری صرفا به این معنی نیست که فرد در جریان خلق یک اثر هنری دست به عملی استثنایی و منحصر به فرد بزند.چنانکه در برخی از آلبوم های موسیقی می بینیم هنرمند از تکنیک های خاص و عجیبی استفاده می کند و نام این حرکت ها را نوآوری می گذارد؟
شاید.بله همیشه و در همه ی عرصه ها اشخاصی هستند که فکر می کنند که در عالم هنر هر کاری که غیر متداول و غیر معمول است را می توان نام نوآوری نامید.درصورتی که این طور نیست.بلکه بسیاری از این حرکت ها مانند حباب روی موج می مانند و پس از آن که موج آرام شد،این حباب ها نیز از بین می روند و به فراموشی سپرده می شوند.به این ترتیب،نام چنین حرکت هایی را نمی توان نوآوری گذاشت.زیرا اغلب این حرکت ها پشتوانه فرهنگی و علمی و جامعه شناسانه دقیقی ندارند.همه ی این چیز ها را گذشت زمان روشن می کند.
به نظر شما، موسیقی ما ازاین منظر توانسته در مجامع بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشد؟البته این را می دانم که جهان موسیقی غرب به اندازه کافی در تکنیک و نو آوری و سایر موارد پیشتاز و ماهر است.اما نظر شما دراین زمینه چیست؟
ببینید،تکنیک یا بهتر بگویم مهارت یکی از ابزارهایی است که می تواند در بیانی متفاوت و احیانا، نو مورد استفاده قرارگیرد.ولی آنچه درحال حاضر شاهد آن هستیم این است که موسیقی ایرانی دارد از اصل خودش دور می شود.شاید بگویید که منظور از اصل چیست.اگر موسیقی اساتیدی مانند صبا و وزیری و خالقی را اصل بگیریم( زیرا در موسیقی آن ها آن مشخصه های زیبا شناسی برگرفته از بنیادی ترین اصول و احساسات موسیقی ایرانی موج میزند) ونیز به خاطر به وجود آوردن و خلق فضاهای نو وبدیع - هنوز هم برخی از آن آثار پس از این همه سال بدیع بودن خود را از دست نداده است- آن ها را در زمان خود نو آور قلمداد کنیم،ادامه ی آن از مسیر خود به عقیده ی من دور شده است.طی طریقی که بنا شده بر اصولی بود که باعث این همه رشد موسیقی ایرانی و تحول آن در آن دوره شد.
می شود به عنوان مثال به یکی از دلایل انحطاط موسییقی اصیل اشاره کنید؟ممکن است یک دلیل آن این باشد که موسیقی در مقایسه با سایر شاخه های هنر درجامعه به حاشیه رانده شده است؟
نه، این که یک دلیل تاریخی است که در دهه های گذشته نیز بوده است. ولی به قول زنده یاد علینقی وزیری، موسیقی پدیده ای اجتماعی است و انسان هم موجود اجتماعی و این دو از هم جدایی ناپذیرند. اگرنگاهی عمیق و واقعی به جامعه امروز بیاندازید می بینید که تمام زیرساخت های اجتماعی، دستخوش اعوجاج و هنجار گسیختگی و افول و نزول شده است. بنابراین، به طبع آن روساخت های جامعه که فرهنگ وهنر است از این زیر ساخت ها مستثنی نیستند.البته،در برخی دوره ها،کارهایی شده که قابل تامل است ولی اصولا روند کلی یک روند نزولی است.
می خواهید بگویید که مسائل و رویدادهای اجتماعی هستند که بر مقوله هنر،خاصه موسیقی اثر می گذارد؟
بدون شک همین طوراست. وقتی برنامه " گلها " را گوش می کنیم،شاهد آرامش و متانت نفسی در این آثار هستیم که مشخص کننده ی روحی است که در آن دوره بر جامعه حاکم بوده و تاثیر خودش را در آثار هنرمندان به وضوح نهاده است.مولفه هایی که در موسیقی اصیل ایرانی نهفته و امروز جزئی از بدنه موسیقی ایرانی ما شده است.این آرامش و طمانینه نشانگرنوع زندگی و تفکرمردم آن زمان نیز بوده است و نشان می دهد که دغدغه های امروز که بخشی اش مربوط به دوره صنعتی شدن است،در آن زمان کمتر بوده است.درواقع،این مسئله را کاملا می توان از آثار موسیقی آن دوره ها کاملا احساس کرد.نکته دیگر این که ما در دهه های گذشته،نوازندگان معدودی داشتیم که از همان تعداد امروز،به عنوان استاد یاد می شود.ولی درحال حاضر،تعداد نوازندگان و هنرجویان موسیقی افزایش یافته است ولی سطح موسیقی مان با سطح آن دوره کاملا متفاوت است و همانگونه که پیشتر گفتم عملا یک جور هنجار گسیختگی و لجام گسیختگی در اثار امروز می بینیم.همچنان که این هنجار گسیختگی در ترافیک ما،در نحوه رانندگی آدم ها،در پرخاشگری،آلودگی هوا،تورم و...نیز به وضوح قابل رویت است.اگر به این منظر نیک بنگریم، ملاحظه خواهیم کرد که پرخاشگری که در جامعه امروز به چشم می خورد در موسیقی ما نیز قابل حس و رویت است.
با این تفاسیر،در چه شرایطی می توان به بازگشت طراوت و تازگی به موسیقی اصیل ایرانی امیدوار بود؟
طبعا باید بستری درجامعه فراهم شود تا موسیقی و اصولا هنر بتواند به رشد شایسته و بایسته ای برسد ولی تا زمانی که تمام مردم،درگیر مسائل معیشتی خود هستند این رشد اتفاق نمی افتد.شما نگاه کنید،امروز سن اعتیاد به زیر پانزده و دوازده رسیده است.آمار طلاق افزایش یافته است.حرکت صعودی تورم هم چنان ادامه دارد.با کمبود آب و برق و دیگر منابع مواجه هستیم .بخش قابل توجهی از جمعیت کشور از داشتن شغل یا شغل مناسب بی بهره هستند.جامعه امروز ما در حال سقوط است.در چنین شرایطی،جامعه مانند هواپیمای در حال سقوط است و نمی توان انتظار داشت که بخشی از این هواپیما سقوط کند و بخش دیگر سالم بماند.حالا ممکن است این سقوط،یکسان نباشد و بخشی از جامعه کمتر سیر انحطاط را طی کند اما اصولا جامعه دارد یک جور روال نزولی را در اخلاق و معرفت و اقتصاد و فرهنگ و ... طی می کند.بنابراین، در هنر نیز از این مقوله جدا نیست. در درجه نخست مهمترین چیزبهبود زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی است.وقتی زیرساخت های اقتصادی بهبود نیابند،مردم به کنسرت ها نمی روند.البوم موسیقی نمی خرند،بچه هایشان را به کلاس های هنری نمی فرستند و....در این شرایط،تعالی روحی نسل جدیدکه باید از طریق آموزه های فرهنگی هنری تامین شود،رنگ می بازد و این مسئله، رو ح نسل بعد و جامعه را خشن و پرخاشگر بار می اورد.
خود شما به عنوان یک هنرمند متعهد چقدر سعی می کنید آثاری خلق کنید که متاثر از نیازهای جامعه باشد و یا اصلا می شود در حیطه موسیقی چنین کاری کرد؟
بله، چرا نمی شود.منتهی،نقش موثر تاثیر جامعه در خلق هنری غیر قابل انکار است.این خود جامعه است که به هنرمند می گوید که چه چیزی را خلق کند.در واقع،این نیازهای مردم است که این مسئله را به هنرمند منتقل می کند.
شما به عنوان یک هنرمند چقدر دراین زمینه کار کرده اید؟
می توان گفت تلاش زیادی کرده ام تا موسیقی که ارائه می دهم،بیانگر آلام،دردها،شادی ها و نیازهای مردم جامعه ام باشد.
با توجه به این که اغلب سازهای وطنی ما این قابلیت را دارند که دشوار ترین ملودی های جهان را بنوازند و خود شما نیز از جمله هنرمندانی بوده اید که دراین عرصه فعالیت زیادی کرده اید،فکر می کنید هنرمندان دیگر دراین زمینه چقدر کار کرده اند؟
خب! واقعیت این است که در این زمینه خیلی کم کار شده است و متاسفانه تعصباتی در برخی هنرمندان وجود دارد که سد راه رشد آن هاشده است.درصورتی که درهیچ جای دنیا،موسیقی دانان این گونه فکر نمی کنند.
می خواهید بگویید ما مجاز هستیم که هر روز به موسیقی چیز تازه ای اضافه کنیم.به ویژه موسیقی اصیل و سنتی مان.آیا درکشورهای دیگر نیز این طور است؟ این بحث را از این جهت مطرح می کنم چون در حال حاضر جامعه ما در حال گذار از سنت به مدرنیته است.آیا درباره موسیقی هم این مسئله صدق می کند؟
اجازه بدهید که پاسخ این سوال را خود تاریخ و حرکت های تاریخی که در هرجامعه پدید می آیند به ما بدهند.
این را می دانم که شما در این زمینه-،منظورم ارائه آثاری متناسب با نیازهای روز جامعه است،-کارهای زیادی انجام داده اید.اما آیا ممکن است در آینده نیز این رویه را ادامه دهید؟
قطعا، سعی می کنم کارهایی بسازم که به لحاظ کیفی نزد مخاطب،نو و راضی کننده باشد.
آیا هنرمندان درعرصه موسیقی نیز مانند هنرمندان نقاش در یک برهه زمانی از یک سبک یا مکتب به خصوصی تبعیت می کنند؟
قطعا همین طور است.درواقع،این مسئله در تمام هنرها هست.یعنی هنرمند در هر برهه از زندگی هنری خود ممکن است متاثر از یک سبک یا جریان هنری باشد و در برهه ای دیگر علایق دیگر و سلیقه ای متفاوت داشته باشد.
خود شما در حال حاضر که دراین نقطه ایستاده اید از چه سبکی پیروی می کنید یا از دیدگاه خودتان به جایگاهی رسیده اید که سبک و امضای شخصی تان را داشته باشید؟
ترجیح می دهم جواب این سوال شما را را مردم و شنوندگان کارهای من و در نهایت،تاریخ بدهد.زیرا ارزیابی نهایی با آنهاست.
آقای ساکت! طی سال های اخیر با توجه به بحث تمرکز زدایی،می بینیم که هنرمندان عرصه موسیقی به برگزاری کنسرت هایی در استان های کشور پرداخته اند.با توجه به این که خود شما از جمله هنرمندانی بوده اید که در شهرهای زیادی کنسرت دادیده اید این تجربه را چطور می بینید؟منظورم این است که این مسئله حتما باید با برآیند مثبتی توام بوده باشد.درست است؟
مردم ما بسیار مردم هنر دوست و نازنین هستند. به ویژه در شهرستان ها. وقتی میرم به شهر های مختلف تو چشم مردم از کوچک و بزرگ برق عشق و علاقه و احترام به موسیقی وی درخشد.اما واقعیت این است که مشکل برگزاری کنسرت در شهرهای دیگر،رویکرد های مختلف و گاهی متضاد اداره کل ارشاد آن شهرهاست در برخورد با موسیقی و یا در برخی موارد حتی با تهران والبته در برخی شهر ها هم واقعا اداره ارشاد همکاری می کند.ازاین ها گذشته،در شهرستان ها مردم در مقایسه با تهران،با مشکلات اقتصادی بیشتری مواجه هستند.از این روی تهیه بلیط واقعا گاهی برای شهرستانی ها با دشواری میسر می شود با این وجود همواره از هنرمندانشان استقبال میکنند.اما.مردم در شهرستان ها به واقع،تشنه هنر ناب و موسیقی ایرانی و اصیل هستند.در حقیقت،شهرستان ها،صرف نظر از دشواریهای اخذ مجوز و مسائل این چنین،استقبال و علاقمندی مردم بسیار زیاد است.
دیدگاه شما نسبت به لغو ناگهانی برخی کنسرت های هنرمندان در شهرستان ها چیست.همان طور که می دانید این مسئله اخیرا در عرصه موسیقی باب شده است.کما این که خود شما نیز در یکی از استان های کشور با چنین تجربه ناخوشایندی مواجه شدید؟
فقط می توانم اظهار تاسف کنم و این را یاد آوری کنم که اگر چنین حرکت هایی ادامه داشته باشد،مردم ناگزیر می شوند نیازهای موسیقایی خود را از طریق موسیقی ای که شاید تجانسی با فرهنگ ما نیز نداشته باشد بر طرف سازند که این ممکن است به ناهنجاری و از هم گسیختگی در فرهنگ ما منجر خواهد شد.
طی سال های اخیر از برخی از اهالی موسیقی این صحبت را می شنوم که سطح سلیقه مردم در این زمینه افت کرده است.خود شما فکر می کنید برای ارتقاء سطح شنیداری مردم چه باید کرد؟آیا این کار فقط وظیفه هنرمند است یا نهادهای فرهنگی نیز می توانند دراین زمینه نقش داشته باشند؟
به نظرم در این زمینه، نقش رسانه های اجتماعی در ارتقاء سطح هنری مردم به ویژه در عرصه موسیقی موثر است.چندان که رسانه ها می توانند با معرفی و پخش آثار خوب در این زمینه تاثیر گذار باشند هیچ چیز و کار دیگری نمی تواند تا این اندازه موثر باشد.
در دولت جدید چقدر به باز شدن درهای بسته در موسیقی امیدوار هستید؟
البته،هنوز خیلی از عملکرد دولت نگذشته و این قدر مشکلات پیش روی دولت بوده که هنوز به طور جدی به مقوله هنر و موسیقی نپرداخته است.بنابراین،باید منتظر باشیم و ببینیم که ایا بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنویم یا نه؟ولی من امید وارم که این چنین باشد..
طی ماه های گذشته در اجرای کنسرت با سالار عقیلی همکاریهایی داشته اید، آیا برنامه ای برای همکاری با خوانندگان دیگر نیز در آینده دارید؟
قطعا این کار را خواهم کرد.به ویژه تلاش من براین است که دراین راستا به معرفی استعدادهای جوان نیز بپردازم.البته،همان طور که می دانید اغلب کنسرت های من در تهران و شهرستان ها مبتنی بر ساز تنها و موسیقی ناب است و براین باورم که خواننده بخشی از موسیقی است که جایگاه خود را دارد و همه موسیقی متکی به خواننده نیست.
درباره کارهایی که قراراست در آینده نزدیک از شما شاهد آن باشیم نیز توضیح دهید؟
قراراست به زودی یک سی دی تصویری که مشتمل بر کنسرت سال گذشته من به همراه اقای سالار عقیلی است عرضه شود.ضمن این که در روزهای آتی در شهرهای یزد و احتمالا لاهیجان نیز کنسرت خواهم داد. این که می گویم احتمالا در لاهیجان به این دلیل است که با وجود آن که زمان اندکی تا برگزاری این کنسرت مانده اما هنوز ارشاد لاهیجان،مجوز کنسرت ما را صادر نکرده است و این مسئله به اندازه کافی دردناک است که اداره کل ارشاد در برخی شهرستان ها،این قدر برای برپایی یک کنسرتتعلل می کند.
نکته قابل تامل دراین زمینه این است که با وجود آن که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تهران مجوز این برنامه ها را صادر می کند اما عملا اداره کل ارشاد در شهرهای دیگر این مجوز را با کارشکنی و افت و خیز مواجه می کنند.به نظر شما دلیلش چیست؟
البته این سوال را باید از روئسای اداره کل ارشاد شهرستان ها بپرسید.اما تصور می کنم یکی از دلایل این امر نبود دستورالعمل واحد است.ضمن این که اداره کل ارشاد شهرستان ها،با توجه به نقش امام جمعه آن شهر،ملوک الطوایفی عمل می کنند.به عنوان مثال،آمل و بابل که دو شهر نزدیک به هم هستند در این زمینه با یکدیگر کاملا متفاوت عمل می کنند.یعنی در بابل،مجوزی برای برگزاری کنسرت یا نصب بنر و تبلیغات وجود ندارد ولی در آمل،سالن خوبی به نام اریکه آریایی هم ساخته شده که چند روز پیش در آنجا کنسرت دادم و خیلی هم استقبال شد.
پس به نظر می رسد ما دراین زمینه بیشتر با اعمال سلیقه شخصی مواجه هستیم؟
دقیقا همین طور است و چه خوب است که دراین زمینه،یک دستورالعمل واحد وجود داشته باشد.
سوال پایانی من درباره کتاب های نظری در حوزه موسیقی است که خود شما یکی از هنرمندانی بوده اید که سال ها فارغ از فعالیت عملی دراین حوزه به نگارش آثار متعددی نیز پرداخته اید.با این حال،فکر می کنید امروز جای پرداختن به چه مباحثی در موسیقی خالی است که ضرورت دارد بیشتر نسبت به آن توجه شود؟
به نظر می رسد جای مباحثی چون آنالیز دقیق ردیف برای دانشجویان و حتی مدرسین در کتاب هایی ازاین دست خالی باشد و لازم است که بیش از پیش نسبت به چنین موضوعاتی پرداخته شود.ازاین ها گذشته،موسیقی خوب ما احتیاج به شنیدن شدن از سوی مردم دارد.درواقع،ضرورت دارد که کنسرت های خوب اجرا شود.منظور از اجرای خوب اجرایی نیست که حتما سالن پر باشد.بلکه منظور کیفیت آثار است. هنرمندان و آثار آنها در رسانه هایی چون رادیو و تلویزیون به وجهی شایسته و در خور به مردم معرفی شود و از همه مهم تر،سازهای مقدس و زیبای موسیقی ما در رسانه های عمومی به مردم نشان داده شود تا آنها بتوانند بیشتر با سازهای اصیل ایرانی آشنا شوند.